خودخواه کوچولو
«خود خواه کوچولو»
خود خواه کوچولوی من!
که معشوقه هات را سر می بری
کوچه های رابطه مان تاریک است
و چراغ روشنفکری ات
کاری از پیش نمی برد!
معصومیت لبخند ها را
بی کسی نگاه آئینه برده است
و تاول های صدا
در حنجره ام بی تابی می کنند!
ریشه هایم را هراسناک
درون خاکی فرو برده ام
که می دانم، بیشتر از یک گلدان است
تنها خون معشوقه های توست
که گل خواهد داد!
خود خواه کوچولوی من!
آخرین معشوقه ات را نیز به خاک بسپار
پیش از اینکه
کوچه های رابطه مان را در تاریکی
رفتگران آب و جارو کنند!